رفتن به مطلب
انجمن رمان های عاشقانه

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'عاشقانه،طنز،غمگین'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار ها
  • رمان
    • تالار رمان
    • تالاررمان های کامل شده
    • بخش طراحی کاور
    • تالار نقد
    • آموزش نویسندگی
    • مصاحبه و گفتگو با نویسندگان
  • داستان کوتاه
    • داستان های عاشقانه
    • داستان های پند آموز
    • داستان های مذهبی
    • داستان های واقعی
  • دلنوشته های عاشقانه
    • نویسنده های دلنوشته ها
    • ارسال دلنوشته
    • نقد دل نوشته
  • بخش صوتی
    • دکلمه های صوتی
    • داستان های صوتی
    • اشعار صوتی
  • سرآغاز
    • تالار اطلاعیه ها
    • انجمن رمان های عاشقانه
    • نویسنده های انجمن

وبلاگ‌ها

چیزی برای نمایش وجود ندارد

چیزی برای نمایش وجود ندارد


جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


About Me

  1. به نام آن خدایی که عشق را آفرید به قلم : عسل عینی ( خورشید سیاه ) یادت می آید! در آن غروب زیبا.... زیر درخت نارنج.... شکوفه هایی را که لا به لای موهایم چیدی؟؟؟ عطر لبخندت..... و عطر شکوفه های بهار نارنج را هنوز بعد از سال ها حس میکنم..... کاش زمان همان جا ایستاده بود..... کاش..... خلاصه : این رمان زندگی دختری به نام ترنج رو روایت میکنه ، دختری خوشگل ، پولدار و شیطون دختری که هیچ وقت ارزش آدم هارو با پول نسنجیده ، درست برعکس مادرش و کمی اون طرف تر پسری هست، به نام فرزام. پسری که برعکس وضعیت مالی بدش ، همیشه سرش و بالا گرفته و هیچ وقت کم نیاورده زیر مشکلات کمر خم کن دنیا. فرزام پسری مغرور و با پوسته ی سنگی ولی قلب مهربون. ترنج و فرزام کنار هم قرار میگرن. با هم هم قدم میشن ، راه میرن و میرن تا میرسن به یه دو راهی. یه دو راهی وحشتناک. مجبورن راهشون رو جدا کنن ، در حالی که دلاشون عجیب به هم گره خورده بود و نگاهشون قفل هم بود از هم جدا میشن و وارد دوتا راه متفاوت میشن برعکس دلایی که بهم باختن و بغض بیخ گلوشون ادامه میدن. و سرنوشتی که همیشه و هر گاه مهربان نیست به کجا می کشاند این دو عاشق را؟ به کجا می کشاند دل های بی تابشان را ؟ به کجا میکشد زندگی به زوال رفته ی این دو شکوفه ی بهار نارنج را؟
  2. nazhla

    میوه وحشی

    به نام پروردگار مقدمه: انسـان؛ تا حالا به این کلمه دقت کردید؟ چه قدر شاخه و ریشه زیادی داره؟ بعضی از ریشه ها خشک و بعضی از شاخه ها پر از برگ حتی میوه هستن و بعضی از میوه ها وحشی و بعضی از اونا گلخونه ای... خلاصه: بلوط ، دختری ساده و عاشق که قراره جدی تغییر کنه... با طرد شدن از خانواده! اونم ناعادلانه... چرا؟ برای یه دلیل خیلی بی ارزش و خام اما شاید بلوط بتونه...با کمک یکی این مشکل رو حل کنه یکی که...
  3. نام رمان: از اجبار تا عشق ژانر: عاشقانه، طنز، غمگین خلاصه: فاصله‌ی کمی است بین عشق و نفرت،اجبار و اختیار، خوبی و بدی. و این ما هستیم که باید انتخاب کنیم. امّا گاهی سرنوشت اجبار میکند انتخاب و ادامه دادن را... . داستانِ دختری که با اجبار زندگی کرد، با اجبار متنفر شد و از اجبار گذشت و عاشق شد. دختری از جنس ظرافتِ عشق، به طعم شوخی و قوی تر از ریشه های درختی پیر. پسری از جنس سردیِ نفرت، به طعم غروری دردناک و ضعیف تر از شاخه ی خشکیده ای اسیرِ باد. داستانی پر از فراز و نشیب که گاهی قهقه را مهمان لب هایتان و گاهی اشک را صاحبخانه‌ی چشمانتان خواهد کرد.
×
×
  • اضافه کردن...